سونوگرافی
سلام نی نی گل مامان امروز با بابایی و مامان بزرگ گل، رفتیم خونه خاله می می که اسباب کشی کرده بود کمک کنیم،از ظهر آنجا بودیم و یه کم کمک کردیم،بابایی که از موهای سرش تا نوک انگشتهای پاش خاکی شده بود آخه میدونی بابایی خیلی حساسه روی لباس هاش که اصلا کثیف نشه،خدایی هم خیلی از لباسهاش خوب نگهداری میکنه..... شب قرار بود برم سونوگرافی پیش یه آقای دکتر مهربون دیگه....خانم منشی دوست خاله گلی هست و قرار بود مطب خلوت شد زنگ بزنه ما بریم که زیاد معطل نشیم....خداروشکر جواب سونو هم خوب بود گلم.... ما ساعت 10:30 رفتیم اما ساعت 11:45 نوبت ما شد گلم،بابایی هم کتابش رو آورده بود و داشت ...